سیر نمایشگاهی امام محرومان
از وقتی یک تکه کاغذ کوچک را نشانمان داده بود و گفته بود؛ روی این هم می توانید بنویسید همه ی یادداشت هایمان برای امام
از وقتی یک تکه کاغذ کوچک را نشانمان داده بود و گفته بود؛ روی این هم می توانید بنویسید همه ی یادداشت هایمان برای امام
تصمیم گرفته بودند حسینیه جماران را سفیدکاری کنند. خبرش که به امام رسید؛ گفت: اگر می خواهید من اینجا بمانم تزئینات نکنید.
موقع بازگشت از مرز کویت مجبور شدیم توی یک هتل مجلل اتاق بگیریم. وقت شام که شد به گارسون گفت: نان با مقداری ماست. خودم
جلوی ایوان نرده نصب کرده بودیم. وقتی دید با چهره درهم گفت: انسان آرام آرام به دام شیطان می افتد. اول می گوید خانه، نرده
مستشاران خارجی آمده بودند دیدار امام. هنوز از بهت سادگی حسینیه جماران بیرون نیامده بودند که وارد اتاق امام شدند. باورشان نمی شد باید روی
با مسئولین حکومتی توی خانه جلسه داشت. نگاهش افتاد به چراغ دستشویی که بی جهت روشن مانده. بی آن که به کسی چیزی بگوید، خودش
توی بیمارستان که بستری بود، هر صبح اولین درخواستش این بود که چراغ خواب کوچک اتاقش را خاموش کنند.
می خواستیم به جای خرید روزانه، مایحتاج چند روز خانه را یکجا بخریم. وقتی شنید، مخالفت کرد و گفت: وقتی امروز به چیزی نیاز نداریم،
تا شنید به طلبه های ایرانی شهریه بیشتری می دهند اعلام کرد شهریه همه طلبه ها، چه ایرانی باشند چه پاکستانی یا هندی و …
بعد از انقلاب، رئیس جمهور پیام داده بود که می خواهم پسر شما، یعنی سید احمد را به مقام نخست وزیری منصوب کنم. جواب داده
بارها خطاب به مامورها تاکید کرده بود که حتی اگر برای کشف مواد مخدر به خانه کسی می روید نباید به آلبوم های شخصی اش
یکی از جنگ زده های آواره از امام که آن زمان رهبر کشور بود، به دادگاه تهران شکایت کرده بود! احضاریه دادگاه را که دید